خواب و مرگ در بیان مثنوی
در سرگذشت عرفای بزرگ، از خواب و تأثیر آن در سیر و تکامل شخصیت سالک سخن بسیار است و بسیاری از پیران طریقت، خواب را نوعی کشف دانستهاند که در آن سالک به اسراری آگاه میشود. این کشف اگر از جانب حق صورت پذیرد،
نویسنده: محمدرضا افضلی
خواب و رهایی از قید و بند این جهانی
هر شبی از دام تن ارواح را *** میرهاند میکند الواح رامیرهند ارواح هر شب زین قفس *** فارغان، نه حاکم و محکوم کس
شب ز زندان بیخبر زندانیان *** شب ز دولت بیخبر سلطانیان
نه غم و اندیشهی سود و زیان *** نه خیال این فلان و آن فلان
در سرگذشت عرفای بزرگ، از خواب و تأثیر آن در سیر و تکامل شخصیت سالک سخن بسیار است و بسیاری از پیران طریقت، خواب را نوعی کشف دانستهاند که در آن سالک به اسراری آگاه میشود. این کشف اگر از جانب حق صورت پذیرد، رؤیای صالح و اگر از جلوههای روح سالک باشد، رؤیای صادق است. در هر صورت مرتبط با اتصال روح به عالم غیب است.
مولانا خواب را آزادی روح از مقیدات زندگی میداند و با این که همهی تغییرات او دربارهی خواب یکسان نیست، در همهی آنها آزادی از قیود اجتماعی و گاه شرعی را مطرح میکند. مولانا تن را دام و قفس میبیند و معتقد است که در هنگام خواب، روح از تن آزاد میشود و به عالم غیب میپیوندد و این کار به امر حق صورت میگیرد و این روح آزاد شده در عالم خواب، نه فرمان میدهد و نه فرمان میبرد و فارغ از همهی قیدهای اجتماعی است. برای مثال، زندانی در خواب رنج زندان را احساس نمیکند و یا کارگزاران دولت در خواب به بخت و مقام اجتماعی خود نمیاندیشند و هیچ کس به یاد سود و زیان یا به یاد این و آن نمیافتد. آن چه بر لوح ضمیر نقش بسته است، در خواب محو میگردد و انسان تحت تأثیر آنها نیست.
مرگ و رجعت پیاپی انسان و آفرینش
پس تو را هر لحظه مرگ و رجعتی است *** مصطفی فرمود: دنیا ساعتی است
هر نفس نو میشود دنیا و ما *** بیخبر از نوشدن اندر بقا
عمر، هم چون جوی، نونو میرسد *** مستمری مینماید در جسد
آن ز تیزی مستمر شکل آمدهست *** چون شرر کش تیز جنبانی به دست
شاخ آتش را بجنبانی به ساز *** در نظر آتش نماید بس دراز
این درازی مدت، از تیزی صنع *** مینماید سرعتانگیزی صنع
خلاصه آن که: در تمام لحظهها انسان همواره مظهر جلوههای گوناگونی از امواج دریای الهی است و هر لحظه از یک تجلی میمیرد و به حق باز میگردد تا مجلای تجلی دیگری شود، چنان که پیامبر فرمود: «الدنیا ساعة فجعلها طاعة»، هر لحظه صورت ظاهری جلوههای حق از میان میروند و جلوههای تازه رخ مینماید و پیوستگی و تداوم این جلوههای گوناگون چنان است که چشم ظاهربین متوجه آن نمیشود و خود را که دائم در مرگ و رجعت است در بقا و دوام میبیند. این سخن مولانا بیشباهت با آیهی 16 سوره »ق» نیست: (... بَلْ هُمْ فِی لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِیدٍ).
در ادامه مولانا با مثالی از محسوسات، مسئله را بیشتر توضیح میدهد: قطرههای آب در جوی، به هم پیوسته مینماید، زندگی هم مجموعهای از جلوههای ریز ریز وجود است که به دنبال هم میآید و مستمر به نظر میرسد. تیزی و سرعت این تغییر و تداوم آن را مستمر نشان میدهد. یا مثل پاره آتشی که به سرعت در هوا حرکت داده شود؛ اگر یک تکه چوب مشعل را در هوا به طور یکنواخت حرکت بدهی (بجنبانی به ساز)، مانند خط دراز جلوه میکند. آفرینش هم این تجلیات را چنان با سرعت در پی یک دیگر میآورد که انگار یک جلوه بیشتر نیست و مدتی دراز ادامه دارد.
منبع مقاله :
افضلی، محمدرضا؛ (1388)، سروش آسمانی، قم: مرکز بینالمللی ترجمه و نشر المصطفی(ص)، چاپ اول
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}